ღღღ-دخترک خستهღღღ
همه را دوست دارم اما....

تکیه گاه

 

 

سرتوبذاررو شونه هام خوابت بگیره

بذارتا آروم دل بی تابت بگیره

بهم نگو از ما گذشته دیگه دیره

حتی من از شنیدنش گریم میگیره

بذار رو سینم سرتو چشمای خیس و ترتو

بذارتا سیرنگات کنم بوبکشم پیرهنتو

بغل کن و بچسب بهم بکش دوباره دست بهم

جزتو کسی رو ندارم نزدیک تر از نفس بهم

سرتوبذاررو شونه هام خوابت بگیره

بذارتا آروم دل بی تابت بگیره

بهم نگو از ما گذشته دیگه دیره

حتی من از شنیدنش گریم میگیره

وقتی چشات خوابش میاد آدم غماش یادش می یاد

یه حالتی تو چشماته که عشق خودش باهاش می یاد




نوشته شدهجمعه 5 اسفند 1390برچسب:, توسط ریحانه
  


درباره فقر...


فقر اینه که ۲ تا النگو توی دستت باشه و ۲ تا دندون خراب توی دهنت؛

...
...
فقر اینه که روژ لبت زودتر از نخ دندونت تموم بشه؛


فقر اینه که شامی که امشب جلوی مهمونت میذاری از شام دیشب و فردا شب خانواده ات بهتر باشه؛


فقر اینه که بچه ات تا حالا یک هتل ۵ ستاره رو تجربه نکرده باشه و تو هر سال محرم حسینیه راه بندازی؛


فقر اینه که ماجرای عروس فخری خانوم و زن صیغه ای پسر وسطیش رو از حفظ باشی اما ماجرای مبارزات بابک خرمدین رو ندونی؛


فقر اینه که از بابک و افشین و سیاوش و مولوی و رودکی و خیام چیزی جز اسم ندونی اما ماجراهای آنجلینا جولی و براد پیت و سیر تحولی بریتنی اسپرز رو پیگیری کنی؛


فقر اینه که وقتی با زنت می ری بیرون مدام بهش گوشزد کنی که موها و گردنشو بپوشونه، وقتی تنها میری بیرون جلو پای زن یکی دیگه ترمز بزنی و بهش بگی خوششششگلهههه؛


فقر اینه که وقتی کسی ازت میپرسه در ۳ ماه اخیر چند تا کتاب خوندی برای پاسخ دادن نیازی به شمارش نداشته باشی؛


فقر اینه که ۶ بار مکه رفته باشی و هنوز ونیز و برج ایفل رو ندیده باشی؛


فقر اینه که فاصله لباس خریدن هات از فاصله مسواک خریدن هات کمتر باشه؛


فقر اینه که کلی پول بدی و یک عینک دیور تقلبی بخری اما فلان کتاب معروف رو نمی خری تا فایل پی دی اف ش رو مجانی گیر بیاری؛


فقر اینه که حاجی بازاری باشی و پولت از پارو بالا بره اما کفشهات واکس نداشته باشه و بوی عرق زیر بغلت حجره ات رو برداشته باشه؛


فقر اینه که توی خیابون آشغال بریزی و از تمیزی خیابونهای اروپا تعریف کنی؛


فقر اینه که ۱۵ میلیون پول مبلمان بدی اما غیر از ترکیه و دوبی هیچ کشور خارجی رو ندیده باشی؛


فقر اینه که ماشین ۴۰ میلیون تومانی سوار بشی و قوانین رانندگی رو رعایت نکنی؛


فقر اینه که به زنت بگی کار نکن ما که احتیاج مالی نداریم؛


فقر اینه که بری تو خیابون و شعار بدی که دموکراسی می خوای، تو خونه بچه ات جرات نکنه از ترست بهت بگه که بر حسب اتفاق قاب عکس مورد علاقه ات رو شکسته؛


فقر اینه که ورزش نکنی و به جاش برای تناسب اندام از غذا نخوردن و جراحی زیبایی و دارو کمک بگیری؛


فقر اینه که تولستوی و داستایوفسکی و احمد کسروی برات چیزی بیش از یک اسم نباشند اما تلویزیون خونه ات صبح تا شب روشن باشه؛


فقر اینه که وقتی ازت بپرسن سرگرمی و هابیهای تو چی هستند بعد از یک مکث طولانی بگی موزیک و تلویزیون؛


فقر اینه که در اوقات فراغتت به جای سوزاندن چربی های بدنت بنزین بسوزانی؛


فقر اینه که با کامپیوتر کاری جز ایمیل چک کردن و چت کردن و موزیک گوش دادن نداشته باشی؛

فقر اینه که کتابخانه خونه ات کوچکتر از یخچالت(یخچال هایت) باشه




نوشته شدهپنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:, توسط ریحانه
  


اون یـــــدونـــه یوســــــفی هم کــــــــــــه به کنعــــــــــان برگشـــــــت،

استثنــــــــــــــــا بــــود...

تــــــــو غمتـــــــــــــو بخــــــــــــــور...

 

 

چــــه ســــــاده...

بـه اعـتبار دسـتـانـت،

زمیـن خوردم !!!




نوشته شدهپنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:, توسط ریحانه
  


 

اینجا دگر همه مرا از یاد برده اند

دلم گرفته است باور نمیکنی؟

هیچکس نمیداند تنهایی من به چه اندازه

بزرگ است...!!

تنها چشمان گریانم مرا آرامشی ست در شب،

من از شب هم گذشتم، لیکن اشکهایم همچنان جاریست...

این تنهایی من است که آسمان دلم را اشک باران کرده

اکنون به که پناه برم؟؟؟

کیست که میداند تنهایی من به چه اندازه بزرگ است؟

آیا هنوز هم او با من است...!!؟؟

 




نوشته شدهپنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:, توسط ریحانه
.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.